مسائل مهم وقابل ذکردر جامعه:
1.ظهور
2.حجاب
3.روابط نامشروع
4. بیماری تنرسکشوالیسم
مدرک مهدویت شیعه به اصل اسلام و خاتمیت پیامبر گرامی و دین او برمیگردد.
وقتی شما با مدرک و دلیل قطعی پذیرفتید که اسلام دین آسمانی بوده و برای مردم سراسر جهان تا آخر عمر دنیا نازل شده است وبا آمدن آن شرایع گذشته نسخ شده است، پس پیامهای آن را نیز ـ که مطابق با عقل میباشد ـ باید پذیرفت و از جمله آنها ظهور امام مهدی(ع) به عنوان دوازدهمین پیشوا است.
وقتی دین اسلام کامل ترین دین بوده و فقط توسط آن، بشر در حال رشد و ترقی میتواند به سعادت برسد طبیعی است که پیشوای چنین دینی نیز به عنوان مصلح و منجی باشد. زیرا او با ظهورش، میخواهد این دین کامل را در زندگی فردی و اجتماعی مردم جاری کند. آیا معقول است که مصلح از دینی باشد که دوره آن گذشته و معارف و قوانین آن جوابگوی بشر امروزی نیست؟!!
وهمچنین درقرآن به وجود مبارک حضرت اشاره شده روایاتی بسیاری از پیامبراکرم(ص) و اهل بیت ایشان دراین ایشان نقل شده:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
))دنیا به پایان نمی رسد تا اینکه مردی از اهل بیت من که هم نام من است سلطنت نماید. وهمچنین حدیث معرو ف پیامبراکرم(حدیث ثقلین).((
امام علی (ع): فرمودند:
))برای صاحب الزّمان غیبتی است عظیم که باید در محور ایمان راسخ بود زیرا که خیلی ها از ما جدا می شوند حتّی آنها که به مقامات بلند رسیده اند.((
امام حسین (ع) فرمودند:
قیام کنندة این امت ، فرزند نهم من است که غیبتی طولانی دارد و هنگامی که تاریکی های غیبت ، همه جا را فرا می گیرد ؛ خفّاشان کور چشم و گرگان درنده به تقسیم اعتبارات و امتیازات او می نشینند.
آثار اعقاد به مهدویت چیست ؟
شامل آثار فردی و اجتماعی می شود:
1. ایجاد امید به زندگی و صبر در مقابل ناملایمات بخاطر فردای روشن؛ درمورد این مطلب روانشناسان مهم دنیا الخصوص غرب به این نتیجه رسیدند که انتظار برای فردای روشن باعث می شود انسان خیلی از بیماری های روحی را نگیرد.
2. ارتباط معنوی دائم با احساس حضور امام معصومی که ناظر بر اعمال انسان است؛
3.
صدقه دادن برای سلامتی امام زمان(ع): این رفتار فردی علاوه بر ایجاد روحیه امام دوستی، ولایت و توجه به محبوب و ثواب عبادی، باعث یک نوع رفتار اجتماعی و ایجاد روحیه نوع دوستی و کمک به دفع فقر در جامعه نیز خواهد شد.
4. و...
علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می شوند:
الف: علائم حتمی و قطعی؛
بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:
1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند.
2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند.
3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است.
4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد. در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.
5. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.
آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند.
6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است. ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.
دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلبد.
ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.
علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است.
در این باره امام صادق(ع) به یکی از یارانش فرمود:
1. هرگاه دیدی: حق بمیرد و طرفدارنش نابود شوند.
2. ودیدی که: ظلم همه جا را گرفته.
3. ودیدی که: قرآن فرسوده شده و درست معنی نمی شود.
4. ودیدی که: دین همچون ظرف تو خالی و بی محتوا شده است .
5. ودیدی که: چنان فسق و فجور آشکار شده که مردان به مردان وزنان به زنان اکتفاء می کنند.
6. ودیدی بچه ها ، بزرگان را تحقیر کنند.
7. ودیدی که: قطع پیوند خویشاوندی شود.
8. ودیدی نوجوانان پسر ، همان کنند که زنان می کنند.
9. ودیدی که: زنان با زنان ازدواج نمایند.
10. ودیدی: کسی که امر به معروف می کند خوار و ذلیل است.
11. ودیدی راه نیک بسته و راه بد باز است.
12. ودیدی که: مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش.
13. ودیدی که: مرد از بدکارگی همسرش نان می خورد.
14. ودیدی که: سوگندهای دروغ به خدا بسیار گردد.
15. ودیدی که: مسجدها طلاکاری (زینت داده) شود.
16. ودیدی که: نماز را سبک شمارند.
17. ودیدی که: قبر مرده ها را بشکافند و آنها را اذیت کنند.
18. ودیدی که: با حیوانات آمیزش می شود.
19. ودیدی که: در مکه و مدینه کارهائی می کنند که خدا دوستندارد و کسی از آن جلوگیری نمی کند، و هیچ کس بین آنها و کارهای بدشان مانع نمیشود.
20. ودیدی که: شرابخوار مست ، پیش نماز مردم شود.
21. ودیدی که: صدقه را با وساطت دیگران بدون رضای خدا و بهخاطر درخواست مردم بدهند.
22. و همچنین یکی از نشانه های ظهور بی حجابی یا بدحجابی است که روایاتی بسیاری به آن اشاره دارد.
حجاب:
مسأله حجاب که یک دستور دینی است از مسائل مهم و کلیدی جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است.
این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود.
تعریف حجاب:
حجاب به معنا ستر وپوشش بیرونی و عفاف به معنا پوشش درونی ، این دو عامل باعث سلامت جامعه می شود و در صورت نبود این دو موجب به وجود آمدن مشکلات و اثرات مخرب زیادی درجامعه می شود.
فلسفه حجاب:
1- آرامش روانی
علت بیماری های روانی که دردنیای غرب زیادشده ، آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان است.
نبود حریم میان زن و مرد ، بی بند وباری و هیجانها را فزونی می بخشد و پیامد آن بیماری روانی است.
2- استحکام پیوند زندگی
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای
کانون خانواده مفید است و بالعکس.
3- استواری اجتماع
کشاندن تعلقات جنسی به اجتماع نیروی کار و فعالیت را ضعیف می کند، و این که اسلام نمی خواهد زن بیکار بنشیند و باطل بارآید بلکه پوشش و حجاب مانع فعالیت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی زن نمی شود و آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذت جویی های شهوانی است.
4- ارزش و احترام زن
اسلام تأکید کرده است که زن هر اندازه متین ترو با وقارتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می شود.
چرا با این همه تاکید اسلام به حجاب جامعه به سمت فرهنگ بی حجابی پیش می رود؟
الف- جهل و نا آگاهی
عوامل اصلی و اساسی در پذیرش بی بندوباری، ضعف اعتقادی و دینی است تا دین و احکام آن بدرستی برای جوانان ما تفهیم نشود، و تا این فهم درست با قلب آنها پیوند نخورد زمینه پذیرش هر نوع بیماری روحی را دارند. به جرأت می توان گفت علةالعلل بدحجابی و سایر مفاسد جهل و نادانی است.جهل به خدا، جهل به دین و فلسفه احکام آن، جهل به خود و ارزش ها واستعدادهای ذاتی خود.تمام بدبختی ها و نکبت ها زمانی برسرما می آید که قدر خود را نشناسیم و ندانیم که هستیم و برای چه آفریده شده ایم و به کجا می رویم. کسی که خود را نشناسد، به هر شری تن درمی دهد. همین نادانی هاست که خود تبدیل به علتی تربیتی برای بدحجاب شدن بسیاری از دختران نسل انقلاب شده است.خانواده ها و مادرانی که در قید و بند حجاب وسایر مسائل شرعی نبوده اند هرگز نمی توانند حجاب را به عنوان یک ارزش و یک واجب الهی برای فرزندان معصوم خود جا بیندازند.لذا به آنها خیانت کرده و آنها را با همان فرهنگی که خود گرفتار آن بوده اند ، تربیت می کنند. بنابراین بسیاری از بدحجابی ها و بی بندوباری های دختران جوان امروزی ناشی از محرومیت آنان از تربیت صحیح دینی است. قرآن کریم به همه پدرو مادرها چنین دستور داده است:
«خود و خانواده خود را از آتش جهنم محافظت کنید»
بدیهی است محافظت از جهنم جز با تربیت صحیح ممکن نیست. البته پدر و مادرانی هم یافت می شوند که خود نسبت به نماز و حجاب وسایر واجبات مقیدند ولی نسبت به فرزندانشان و تربیت صحیح آنان غافل و نا آگاهند و همین غفلت و بی توجهی سبب انحراف فرزندان و مایه رنج روحی والدین می شود.
ب- علل سیاسی
شکی نیست که عده ای از بدحجابی ها وسایر جلوه های فحشا و منکرات جنبه سیاسی دارد. یعنی عده ای مخصوصا برای مبارزه با نظام و ارزش های حاکم برآن ، عملا به گسترش بی بندو باری و فحشا اقدام کرده و می کنند. اینها زمینه های عمده و اصلی بدحجابی و بی بندوباری برای سایرین فراهم می سازند!
در پاسخ به کسانی که می گویند حجاب دست و پاگیر است چه باید گفت؟
در پاسخ به این گونه افراد چند نکته را باید متذکر شد:
1- انسان با شرایط وبا تربیت خاصی، انسان است و فقط تحت تربیت ویژه ای می تواند از سطح زندگی حیوانی، زندگی انسانی ترقی نماید.
2- محدودیت لازمه هرنوع تربیتی است. بی قیدترین ولاابالی ترین و ناآگاه ترین مردم اصل لزوم محدودیت و رعایت دستورالعمل ها در تربیت را قبول دارند.
3- بی قیدی وراحت طلبی و شانه خالی کردن از احکام الهی واقعا راحتی نمی آورد و فرار از مقررات دینی برای راحتی، خیالی بیش نیست، به چند دلیل: اول اینکه احکام دینی مبتنی برانسان شناسی دینی است .دین برای سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت مردم آمده است. خداوند این طور اراده کرده که
4- کسی که از یاد او و اجرای دستوراتش سرباز زند، به فشارهای مختلف روحی و تنگناهای روحی دچار شود وبرعکس کسانی که با خدا پیوند دارند ومطیع دستورات او هستند آرامش و نشاط خاصی دارند که این آرامش همان خواسته روحشان است.
یکی از پیامد های ناگوار بد حجابی:
تضعیف غیرت ناموسی
غیرت از فضیلت های الهی وانسانی است که همواره حافظ و نگاهبان ناموس خداوند- دین و آیین او- و ناموس انسان و جامعه در برابر خدا ارزش ها و عوامل انحراف زا می باشد که نتیجه آن تأمین واستمرار شرف انسانی و امنیت اجتماعی و نسل پاک بوده و منشأ فطری و آسمانی دارد.غیرت به معنای عام کلمه از میوه های طراوت بخش و خویشتن داری است و جامعه ای که زنانش از عفاف و پوشش کامل و صحیح برخوردار نیستند عفت عمومی را در معرض خطر قرار می دهند و نتیجه آن کاهش یا نابودی غیرت است.
بیماری بی حجابی و بدحجابی با بیماری فقدان یا ضعف غیرت رابطه و تأثیر متقابل دارد در این باره پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«عفت زن از مرد می آید.»؛ یعنی از یک طرف دوری زنان از لباس حیا به غیرت مردان به ویژه نسل نوخاسته ضربه می زند و از طرف دیگر از علت های و ریشه های عمده این بیماری خطرناک و فاجعه آفرین، نبود یا ضعف غیرت و عفت پدران یا شوهران است که درپیشگاه خداوند مسئول خواهند بود و درگناهانی که دختران یا همسران خودنمایی آنها دراین باره مرتکب می شوند و درجرم ها و فاجعه هایی که از طریق آنها درجامعه و جوانان آن ایجاد
می شود، شریک خواهند بود و عاقبت نتیجه وخیم آن را خواهند دید؛ آنان باید بدانند که بزرگترین دشمنی را درحق خود و خانواده خویش در لباس دوستی می کنند و وظیفه قرآنی خود را در برابر آنان انجام نمی دهند؛ آن جا که قرآن کریم می فرماید : «ای کسانی که ایمان آورده اید خود وخانواده تان را ازآتشی که هیزمش انسان و سنگ – بت ها – است باز دارید.»
روابط نامشروع:
مقدمه:
غریزة جنسی یکی از غرایز موجود در نفس بشری است که همانند سایر غرایز خواست طبیعی خویش را طلب میکند و انسان ناچار از پاسخگویی به این غریزه است.
آنچه انسان را از حیوان ممتاز میسازد حکومت عقل بر اعمال انسانی است و از آنجا که در انسان غرایز مختلفی وجود دارد و هر یک از آنها بر اساس حکمت و هدفی در نهاد او قرار گرفته است. لذا سعادت و خوشبختی و دستیابی به آرامش واقعیِ او در گرو پاسخگویی متوازن و متعادل به همة غرایز است.
توجه وافر به یک غریزه و تسلط او بر همة خواستههای عقلایی و فطری شبیه به آن است که یکی از اندام انسان مثلاً یک دست او رشد بیش از اندازه نموده و سایر اعضا کوچک بماند. بدیهی است چنین هیکلی از سلامت و زیبایی لازم برخوردار نبوده و ناقص و بدمنظر خواهد بود.
پیامدهای منفی روابط نامشروع را بر روح و روان و ایمان انسان:
1 ـ از بین رفتن کرامت انسانی و غرق شدن در شهوات:اگر انسان با دید استقلالی و به عنوان تنها هدف زندگی به غرایز و شهوات نگاه کند دیگر نمیتوان راه مخصوص را برای ارضای آن پیشنهاد نمود. بلکه هر عاملی که بهتر و بیشتر شهوات را تسکین بخشد جایز است، و اعمالی همچون: چشمچرانی، علاقة شهوانی به همجنس، تماس جنسی خارج از دایرة ازدواج، خودارضایی، میل و اعتیاد به عکسها و فیلمهای مبتذل و آزادیهای شهوانی پسران و دختران در ارتباط با یکدیگر. همه پسندیده خواهند بود. هرچند در ستیز با ضوابط عقلی و دینی بوده و به نابودی شرافت انسانی و جامعه بشری منجر شود.(1)
اگر اندکی به جوامع غربی نظر بیفکنیم شاهد پیامدهای روابط نامشروع منفی بر فرد و جامعه بوده و به خوبی در مییابیم که هدف انسان از زندگی و آینده روشن او از میان رفته و افراد در مسیر تباهی سیر میکنند.
مشکلات و معضلات اخلاقی و اجتماعی چون قتلها و جنایات و افراد غرق در منجلاب و خودفروشی و انسانهای مضطرب و نگران و سرگردان و دیگر ضایعههای اخلاقی و انسانی همه معلول اصل لذتجویی و حکومت غرایز و روابط آزاد و مختلط است. در نتیجه از میان رفتن اهداف بلند انسانی، و به وجود آمدن مشکلات اجتماعی و تزلزل پیوند خانوادگی از پیامدهای اولیه آن است.
2 ـ نابودی آرامش روانی و افزایش التهابها:روابط آزاد و نامشروع، روح و روان آدمی را به فساد میکشد. عدهای همچون فروید(2) و راسل(3) آزادیهای جنسی را عاملی برای آرامش روانی و برطرف شدن عقدههای درونی پیشنهاد نمودند. اما در حال حاضر بعد از اجرای فراگیر آن در جوامع غربی و غربزده شاهد هستیم که روز به روز بر آمار بیماریهای روانی و خودکشیها و جنایات ناشی از ناکامیها اضافه میشود.
بسی روشن است گسترش محرّکات جنسی، انسان را در راه کامیابی بیشتر سوق میدهد.
استاد شهید مطهری (ره) میفرماید: « (این نوع روابط) هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و خواست اشباع نشدنی درمیآورد. غریزة جنسی همچون آتشی است که هرچه به آن بیشتر خوراک بدهند شعلهورتر میشود. در نتیجه با توجه به اینکه روح بشر فوقالعاده تحریکپذیر است، اشتباه است که گمان کنیم تحریکپذیری روح بشر محدود به حدّ خاصی است و از آن پس آرام میگیرد. هیج فردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان، و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود. از طرفی تقاضای نامحدود خواه و ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون به نوعی احساس محرومیت، و دست نیافتن به آرزوها و به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد که امروزه در دنیای غرب بسیار به چشم میخورد»(4)
3 ـ ایجاد تنوعطلبی و تأثیر آن در ازدواج:جوانانی که قبل از ازدواج روابط نامشروع را تجربه کرده و طهارت روح و جان خود را لکهدار ساختند برای ازدواج دچار تردید شده و انتخاب همسر برایشان مشکل میشود و به همه به دید شک و دودلی(5) نگاه میکنند و حتی بعد از ازدواج نیز دل کندن از لذتهای گذشته برایشان مشکل است و تنوعطلبی روانشان را بیمار ساخته و چه بسا بعد از گذشت زمانی از ازدواج دوباره به منجلاب فساد کشیده شوند. ویل دورانت میگوید: «فساد پس از ازدواج بیشتر محصول عادات پیش از ازدواج است»(6)
4 ـ آثار روابط در ایمان افراد از نگاه معارف دینی:در قرآن کریم و احادیث اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به آثار سوء پیروی از هوی و هوس و شهوات اشاره شده و انسان را از آن برحذر داشته اند.
اولین گام در روابط نامشروع، نگاههای هوسآلود و چشمچرانی است که خدواند در قرآن افراد با ایمان را از نگاه هوسآلود و شهوانی نهی فرموده است(7)، و تخلف از دستور الهی جز خسارت دنیا و آخرت درپی ندارد و ایمان و معنویت را نابود میکند، در حدیثی از حضرت علی -علیه السلام- آمده است: «حکمت و شهوت در یک قلب جمع نمیشود»(8) و در روایت دیگری فرموده است: «هیچ چیز به اندازة غلبه شهوات تقوی را از بین نمیبرد»(9)
و یا اینکه در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین تصریح شده:
«کسی که با شهوت همراه شود جان و عقلش مریض و بیمار میشود»(10)
حال با توجه به آیات قرآن و احادیث معصومین روشن میشود که انسان در سایة عمل به تعالیم نورانی اسلام رشد نموده و به تکامل میرسد و ایمان و اعتقادات او مستحکم میشود. اما با تخلّف از دستورات الهی و با اعمال خلاف شرع از رحمت الهی دور شده و نورانیت جانش از میان رفته و به سوی فساد و تباهی گام برمیدارد.
5. ضعف اراده به وسیله انحراف های جنسی:تحقیقات روان شناختی نشان داده اند که ابتلا به انحراف های جنسی آن چنان ارادة انسان ها را تضعیف می کند که قادر نیستند در هیچ کار مثبتی تصمیم بگیرند و یا به مجرد تصمیم گیری برای ترک انحراف جنسی خود، مدتی نمی گذرد که مجددً به آن دست می یابند(11).. ناسازگاری روابط نامشروع با امور مقدس در اسلام روابط نامشروع پست، پلید و نامقدس اند، نه تنها در اسلام بلکه در مکاتب مختلف چنین است. البته در بعضی آیین ها مثل مسیحیت چنان به افراط رفته اند که روابط مشروع جنسی هم نامقدساند. به هر روی اسلام که داعیه دار اعتدال است روابط مشر وع را مقدس و روابط نامشروع را نامقدس میداند. اعتقادات یک فرد مذهبی که بر اساس معیارهای مقدسی پی ریخته شده اند و یک فرد دین دار به سوی قدوسیت و پاکی سیر میکند چیزهایی از مقولة گناه با راه و روش او منافات دارد و او را از راه رفتن در مسیر معنویت باز می دارند.
بیماری ترنسکشوال:
تا به حال مقالات و نوشته هاى زیادى درباره ترنسکشوال یا اختلال هویت جنسى نوشته شده است ولى هنوز این سوال در ذهن همگان هست که ترنسکشوال کیست؟ فرق ان با همجنس خواهى چیست؟ چرا باید از ترنسکشوال حمایت کرد ؟
بدین منظور به ادامه مطلب توجه کنید:
ترنسکشوال، تراجنسی، فراجنسی، ترنسکچوال و ترانسکشوال ترجمههایی از transsexual است. در این مطلب با نام ترنسکشوال یاد میشود. بهترین معنی برای این اصطلاح واژه تراجنسی است.
ترنسکشوال به زبان ساده روحى است که در جسمى متضاد اسیر شده. شاید نتوان ترنسکشوال را در هیچ یک از گروه هاى بیمارى تقسیم کرد. ولى شاید اگر بگوییم ترنسکشوالیسم یک بیمارى جسمى است بهتر باشد. زیرا یک روح سالم و اگاه اسیر یک جسم اشتباه شده. ترنسکشوال یک میل جنسى ( مانند همجنس خواهى و یا دگر جنس خواهى و…) نیست. ترنسکشوال یک فرد عادى با اندام جنسى اشتباه است که باید با طى کردن مراحل پزشکى صحیح به اندام جنسى دلخواه خود برسد. پس از رسیدن به اندام جنسى دلخواه خود شروع به نشان دادن میل جنسى خود میکند. مانند تمامى انسانها که پس از بلوغ جنسى به میل جنسى دلخواه خود رفتار میکنند.
آیا ترنسکشوالیسم همان همجنس خواه است؟
فرهنگ غلط بین مردم ایران به این صورت مى باشد که ترنس همان همجنس خواه و یا در حالت بهتر همان دو جنسه است. ولى باید به این نکته توجه کرد که ترنسکشوالیسم یک میل جنسى نیست بلکه یک بیمارى جسمى مى باشد. ممکن است یک ترنس همجنس خواه ‘نیز’ باشد ولى لزوما ترنس بودن به معنى همجنس خواهى نیست. به عنوان مثال یک فردى که نابینا هست ممکن است همجنس خواه نیز باشد ولى هر نابینایى لزوما همجنس خواه نیست.
مشکل دیگر باور مردم راجع به ترنسها ، شباهت ترنسکشوالیسم و دگرپوشى ( cross.dress) است. ولى باید توجه کرد که دگر پوش ها تنها به ظاهر جنس مخالف در مى ایند و هیچ میل و رغبتى به انجام مسئولیتهاى اجتماعى جنس مخالف ندارند. به عنوان مثال یک فرد زنانه پوش به هیچ عنوان در ارزوى مادر شدن نیست و یا نمیتواند یک خواهر دلسوز براى برادر خود باشد و فقط در رابطه جنسى مایل به پذیرفتن نقش یک زن مى باشد. کما اینکه در بعضى موارد در رابطه جنسى همچون یک مرد رفتار میکند ولى یک ترنس در آرزوى مادر/پدر شدن مى باشد و همچون یک مادر/پدر دلسوز و فداکار حاظر به انجام مسئولیت مى باشد. تفاوت دیگر دگرپوشها با ترنسها در این مطلب است که دگر پوشها از اندام جنسى خود کاملا راضى هستند و به هیچ عنوان احساس خجالت و یا ناراحتى از اندام جنسى خود ندارند ولى یک ترنس از اندام جنسى خود ناراضى است و مایل به تغییر آن به جنس دلخواه است و جسم فعلى را از آن خود نمیداند و از اندام فعلى خود احساس خجالت و شرم دارد.
دو جنسه یعنی چه؟!!
دو جنسه یا hermapherodit قشر دیگرى از جامعه هستند. یک دو جنسه، با عضو ناقص و رشد نیافته جنسى (که نه مى شود آن را به مرد اطلاق داد و نه به زن) به دنیا مى ایند به بیان ساده یک دو جنسه از لحظه خلقت با هر دو عضو جنسى به دنیا مى اید و با جراحى به یکى از دو گروه جنسى ملحق مى شود ولى یک ترنس با عضو کامل مردانه و یا زنانه به دنیا مى اید ولى با تفکرات و رفتارهایى مخالف با جنس خود. به نوعى ترنسکشوالیسم تضاد بین روح و جسم است ولى دوجنسه تضاد بین دو اندام جنسى است.
مگر میشود یک فرد تغییر جنسیت دهد؟
متاسفانه طى یک تحقیق میدانى بین ١٠٠٠ نمونه امارى انجام شده ٨٧٪ مردم نمیدانستند عمل جراحى به نام تغییر جنسیت وجود دارد و بدتر از ان ٩١٪ مردم نمیداستند که جمهوری اسلامى ایران و حضرت ایت الله خمینى(25 سال پیش) و قریب به اتفاق مراجع تقلید شیعه از ترنسها حمایت میکند و آن را در صورت انجام درست و کامل تایید میکند.
آیا تغییر جنسیت گناه است و تغییر درآفرینش خداوند است؟!!
خوشبختانه تنها دینى که فتوا به درستى این عمل داده اسلام شیعى مى باشد .
تغییر جنسیت همانقدر در خلقت خدا تغییر ایجاد میکند که تبدیل درخت به کاغذ تغییر ایجاد میکند. تغییر در مخلوقات خدا یکى از راه هاى رسیدن به کمال و آسایش است. اگر تغییر در خلقت خدا باعث پیشرفت و اسایش شود یک کار پسندیده و خوب است.
می توانید فایل ورد و پاور پوینت مربوط به این قسمت را از اینجا دانلود کنید.